نگاه ِ رهایش بر هر زنی در خیابان قفل می شد. این چه بود ؟ چه چیز را سیراب می کرد ؟ نمی دانست ! پراکندگی همه اش را پر کرده بود. دلش می خواست همه باشد. دلش می خواست به همه چیز برسد. و رویاهایش ... هر شب با دختری و هر لحظه با زنی. این همه را از کجا یافته بود ؟ این همه اتفاق که با رفتنی و آمدنی نابود می شدند ، این همه در تنش و سرش و خیالش چه می کردند ؟
اگر نبود این هرزه چرانی در دل ... چه می شد؟ حالا که هست چیست؟
=============
رسول اکرم: اگر زیاده روی در سخن گفتن شما و هرزه چرانی در دل شما نبود، هرچه من می بینم شما می دیدید و هرچه می شنوم می شنیدید.
برچسب : نویسنده : dshishlika بازدید : 52